سپهر در تولد بابا
14 مهر تولد بابایی بود. قرار شد دوست جونی هامون شب بیان خونمون . بابایی هم به خاطر تولدش نرفت سرکار و پیش ما موند. از صبح مشغول تر تمیزی خونه شدیم و به سپهر هم گفتیم که شب مهمون داریم. تا شب که مهمون هامون بیان همش می پرسید پس چرا مهمون هامون نمیان؟ تا بعد از ظهر کارهامون تموم شد و با بابایی رفتیم خرید میوه و ... . آخر سر رفتیم سوپر سر کوچه من مشغول خرید بودم که سپهر اومد و گفت :مامان بیا برای تولد بابا از این ها بخریم .( یه قسمتی که بادکنک و وسایل تزئینی تولد داشت ) وااااااااای که چه پسر مهربونی داریم ما! من هم گفت آره مامان به نظرت چی بخریم ؟ - بادکنک بخریم با از اینا(یک سری رشته های براق ) خلاصه خریدیم و اومدیم خونه. هنوز لباس...
نویسنده :
مامان سارا
16:05